یک نفر آتش گرفت و دم نزد بی خبر آتش گرفت و دم نزد
باب حاجات تمام انبیا پشت در آتش گرفت و دم نزد
سرو باغ مهربانی ی خدا از کمر آتش گرفت و دم نزد
شمع شام بیکسی های علی هر سحر آتش گرفت و دم نزد
بر غریبی ی امیرالمومنین از جگر آتش گرفت و دم نزد
ساقه ی یاس سپید مرتضی با تبر آتش گرفت و دم نزد
بر سلام بی جواب کوچه ها چشم تر آتش گرفت و دم نزد
چند ماهه بعد بابا دخترش مستمر آتش گرفت و دم نزد
در حضور چشم خونبارعلی محتضر آتش گرفت و دم نزد
کی میسر میشود در روضه اش مختصر آتش گرفت و دم نزد
مرغ عشقی پرشکسته پرکشید همسفر آتش گرفت و دم نزد
راستی این روضه را هم خوانده ام موی سر آتش گرفت و دم نزد
گوشه های آستین و چادرش مثل پر آتش گرفت و دم نزد