loading...
مهندسی صنایع90
آخرین ارسال های انجمن
محمد هادی زارع نژاد بازدید : 105 شنبه 1391/02/16 نظرات (6)

براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ... در تاریخ 1348/10/11 و 10:45 دقیقه ارسال شده است

سهراب احمدی نژاد

روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
وسخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوئیا می ...اشد
پاي آن کاج بلند
اهل تهرانم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر شدم تهرانی
اهل تهرانم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بی جانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانی است
من مسلمانم
برسرم هاله‌ی نور
جانمازم پرچم
مُهرم زور
قصر، سجاده من
من وضو با خون مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تکبیرةالحرام فقیه
پی قدقامت شورای نگهبانخواندم
کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام توی
جمکران افتادست
کعبه من مث یک زندانی
می رود راه براه
می رود بند به بند
حجرالاسود من
کلّه‌ی تاروسیاه اوباماست
اهل تهرانم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونه‌ی‌ کالی در چین
نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بی خبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال کراک میخواهی
من ازاو پرسیدم
راي مفت سیری چند؟
پاسخ : خیلی زیبا بود . ممنون .

این نظر توسط xx در تاریخ 1348/10/11 و 9:48 دقیقه ارسال شده است

یادآوری

کاش جــای تمـام آن گفتـــــــــار
پرسـش ام را جواب مــی دادی
یـــا اگـــر صحبتی نمانده به جـــا
دو سه متری طناب مــــی دادی
انتخابات قبـل یــادت هســــــت؟
نان داغ و کبــــــاب مــــی دادی!
آن زمانی که میکــروفن در دست
وعـده با آب و تاب مـــــــی دادی
می نوشتی که مقصد آزادی ست
آدرس ِ انقــــــلاب مـــــی دادی!
در مجالس که می شدی دعوت
دسته گل هی به آب می دادی!
به رفیـــقان و چاکران هر شـــب
لوح تقـــــدیر و قاب مـــــی دادی
ســکه را می گرفتی از عباس
به زن او رباب مــــــــی دادی!
در مـــــیان مجــــــــردان ، امـــا
وعده های خـراب مــــی دادی!
هر کسی هر کجا خرش می رفت
زیـر پالان رکـــــاب مــــی دادی!
با دو تا سیخونک به آن جـــایش
خر ِ او را شـتاب مـــــــی دادی!
در ســــتادت بـــرای تبلــــــیغات
عکس ِ با احتجاب مــــــی دادی
انجــمن های شـــاعران مفـتی،
به جماعت کـــتاب مـــــی دادی
آن چــه دادی حـــلالشان باشد
چون به قصد ثواب مـــــی دادی!
جــــای گافـــی که این و آن دادند
شیر تازه... نه، گاب مـــی دادی!
سخنانـــت اگــــر چـــــه آرام ، آه
به همه اضــــطراب مـــــی دادی!
فکر ما را مثـــال چــــرخ و فلـــک
الکــــــی پیچ و تاب مــــــی دادی
گر فلانی به ما تشـــــک می داد
تو خـــود ِ تختخواب مــــــی دادی
روز و شــــب با بلـــوف زدن هایت
گوش مان را عـــذاب مــــی دادی
جای آن وعده ها به ما ای کــاش
شربت و قرص خواب مـــی دادی!

(راشدانصاري)
پاسخ : خیلی قشنگ بود . ممنون

این نظر توسط .. در تاریخ 1348/10/11 و 9:34 دقیقه ارسال شده است

متن جالب یک کارت عروسی

آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است
لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ
معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه
با غذا و میوه ی آن جشن، افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها
پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است
پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی
دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر
هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب
کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه
چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک
دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست
از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
البته هر چیز دارد مرزی و اندازه ای
پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
حرکت موزون اگر درکرد از خود، دیگری
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟
با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور
بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید
پاسخ : زیبا بود. تشکر .

این نظر توسط x در تاریخ 1348/10/11 و 0:01 دقیقه ارسال شده است

او دشمن فساد است
سلطان اقتصاد است

در قول و وعده دادن
توفنده مثل باد است

گرچه کم است عقلش
رویش ولی زیاد است

از برکت وجودش
بازار ها کساد است

در بحث احمقانه
دارای اجتهاد است

گوید سخن فراوان
با آن که بی سواد است

هرروز گند کارش
در حال ازدیاد است

گر مانع اش نگردیم
این مملکت به باد است

ایرانیان بدانید
او ... .... است
پاسخ : در مقابل واقعیت نمی توان چیزی گفت .
ممنون از نظرتون

این نظر توسط . در تاریخ 1348/10/11 و 21:34 دقیقه ارسال شده است

نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
غریب بود، کسی را نداشت الا واکس

نشسته بود و سکوت از نگاه او می‌ریخت
و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»

درست اول پائیز، هفت سالش بود
و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...

غروب بود، و مرد از خدا نمی‌فهمید
و می‌زد آن پسرک کفش سرد او را واکس

(سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش
نماز محضی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)

برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد
صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-

چقدر روی زمین خنده‌دار می‌چرخد!»
(چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-

پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-

یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...

غروب بود، و دنیا هنوز می‌چرخید
و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس

و کارخانه به کارش ادامه می‌داد و
هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...

کسی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت
و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس

صدای باد، خیابان، و جعبه‌ای پاره
نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس
پاسخ : قشنگ بود . ممنون

این نظر توسط دریا در تاریخ 1348/10/11 و 21:19 دقیقه ارسال شده است

براساس گزارش رسمی ؛ زندگی خوب و شاد و آرام است
نهراسید گوسفندان عزیز! گرگ هم مثل بره ها، رام است
بر اساس گزارش رسمی ؛ بهترین سال ، سال جاری بود
پر تحرک ، پر از نشاط و شتاب، مثل خرکیف و خرسواری بود
بر اساس گزارش رسمی ؛ روزنامه زیاد و آزاد است
شاید هم از زیادی آزادی ، چند تا روزنامه مازاد است
بر اساس گزارش رسمی ؛ دشمنان بی شعور و نادانند
بیست و سی را چرا نمی بینند؟ ایرنا را چرا نمی خوانند؟
تا ببینند کارها خوب است ، تا بخوانند وضع مطلوب است
ملت آزاد و راضی و خندان ، دولت از هر لحاظ محبوب است
بر اساس گزارش رسمی ؛ هیچ کس ، هیچ وقت ، هیچ نگفت
نه صدای گلوله ای برخاست ، نه کسی روی خاک در خون خفت
بر اساس گزارش رسمی ؛ عده ای ناگهان یهو مُردند!
عده ای نیز ناگهان خود را ، بیخودی پشت میله ها بردند!
بر اساس گزارش رسمی ؛ علم و آزادی و رفاه اینجاست
غیر ما ، در تمام کشورها ، از فساد و گرسنگی غوغاست
در اروپا به ویژه آمریکا ، مردم از فقر لخت و عریانند!
بی خبر از ستاد یارانه ، چیزی از خوشه ها نمی دانند
بر اساس گزارش رسمی ؛ غرب در حال سرنگون شدن است
دولت مقتدر ، فقط ماییم ، دولت ما چراغ این چمن است
بر اساس گزارش رسمی ؛ گاو پروار مش حسن خوب است
علف و کسب و کار ، پربار است ، جنس چینی زیاد و مرغوب است
بر اساس گزارش رسمی ؛ چین و روسیه اهل اسلامند
در میان تمام کشورها ، این دو از هر لحاظ خوش نامند
سر به راه و مطیع و جان سختیم ، بر اساس گزارش رسمی
زندگی می کنیم و خوشبختیم ، بر اساس گزارش رسمی !!
پاسخ : خیلی زیبا بود و عین حقیقت . ممنون .


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
شاید سالها بعد در گذر جاده ها . بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگویی آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود... این وبلاگ متعلق است به همه دانشجویان مهندسی صنایع 90 وجایی است برای دوستی های بیشتر....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 960
  • کل نظرات : 1625
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 99
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 231
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 365
  • بازدید ماه : 2,031
  • بازدید سال : 9,962
  • بازدید کلی : 275,955
  • گالری عکس